علی فاضلی
مادربزرگ گویی سوگندنامۀ بقراط خوانده بود که آن طور با جان ودل، دوست و دشمن، کوچک و بزرگ را درمان میکرد و برای درد هر یک از آنها چارهای در آستین داشت. به حیاط خانهشان که وارد می شدی، بوی گیاه و بوته بود که از در و دیوار به مشام میرسید. کدوتنبلهای خشک شدۀ کج و معوج، همچون ارواح بهدارکشیدهشده از سقف دیوار انباری آویزان بود. و وحشتناکتر از آن وقتی بود که تیغ و نیشتر مادربزرگ بدن بیمارانش را میشکافت و کدو تنبلهای خشکشده که حالا تشنۀ خون بودند، روی زخمها قرار میگرفت، تا کار حجامت به آرامی پیش برود.
انواع تنگهای شیشهای، پر از علفهای خشک شده را میتوانستی به راحتی پیدا کنی. ضماد و مرهم و موم بود که زیر صندوقچه اش یافت میشد. کافی بود دستش را روی سینۀ نوزادی بگذارد، تا بداند که علت گریههای مکرر او چیست و بعد جوشاندهای میخوراندش و سپس همه چیز را به دست تقدیر میسپرد. با مقداری پارچه ونمک شعلهای زیر لیوان شیشهای درست میکرد که بر پشت بیمار وارونه شده و به این ترتیب باد قلنج بیمار را میگرفت. شبی سرش را روی بالش نگذاشته، کسی در میزند.
کارگری که از درد کمر مینالد. میگوید بیل را به خاک زدم، اما گویی به سنگ خورده بوده که شدت آن رگهای کمرم را جابهجا کرده. مادربزرگ به دقت پشت برهنهاش را وارسی میکند و بعد مرهمی دستساز به او میدهد.
هرگز ندیدم که او برای این کارها پولی دریافت کند. گاهی هیچ نمیگرفت و گاهی تخممرغ یا مرغی که برایش میآوردند. بیشک این چیزها که مادربزرگ میدانست، حاصل آزمون و خطای خود او نبوده، بلکه نیاکانش در طول تاریخ آن قدر به خطا رفته بودند و باز از پای ننشسته بودند، تا راه درست را بیابند، اثر فلان گیاه را کشف کنند. شاید آنها حیواناتی را دیده بودند که به هنگام درد خودشان را به این علوفه و آن گیاه میمالند. و شاید جان هزاران تن گرفته شده، تا خاصیت سمی گیاهی شناخته شود.
گفته میشود که مصریان باستان، از نخستین اقوامی بودند که دانش بسیاری در خاصیت درمانی گیاهان داشتند. زمان نوشته شدن برخی از کتابها را به پیش از میلاد مسیح نسبت میدهند که حاوی اطلاعاتی است راجع به پارهای از گیاهان و اثرات درمانی آنها.
در رویدادهای تاریخی، قصهها و افسانهها از مسمومیتهای منجر به مرگ و درمانهایی صحبت شده که ریشۀ همۀ آنها، گیاهان دارویی است. بیشک، در کتاب شاهنامه، نوشدارویی هم که به سهراب نرسید، دارویی گیاهی بوده. عطار نیشابوری را هم به این خاطر عطار میخواندند که داروخانهای داشت پررونق از گیاهان دارویی. و به قول خودش، روزانه پانصد نفر را در آن نبض میکرد (معاینه میکرد).
آمدن ادیان و مذاهب هم کمک بزرگی به اشاعۀ این روش درمانی داشته و پیروان ادیان، همان گیاهانی را مصرف میکنند که مرشد آنها در هزاران سال قبل آن را به کار میگرفتهاست. تنشها و رقابتهای سیاسی هم، چنین نقشی داشته و در کتاب "خداوند الموت" نوشته "پل امیر" آمده که حسن صباح و پیروانش در بلندیهای الموت گیاه دارویی پرورش میدادند، تا با صدور آن به سراسر ایران درآمد حاصله را خرج مصارف نظامی کنند.
گذشته از همۀ اینها گیاهان درمانی توانسته اثر مثبتی بر اقتصاد برخی از روستاها بگذارد. روستائیان زیادی هم هستند که برای درمان به شهر میآیند تا با بهره گرفتن از دکانهای پر و پیمان از این قبیل داروها، درمانی برای دردشان بیابند. در شهر مشهد اگر به دنبال عطاری و دکتر علفی بگردید، نشانی محلۀ "پنجراه" را به شما میدهند. در خیابان منتهی به حرم، عطاریهای باسابقهای وجود دارد که سرشان شلوغ است. حتا در غرب هم که خاستگاه پزشکی نو است، روز به روز توجه به گیاهان دارویی بیشتر میشود.
در گزارش مصور این صفحه به سراغ یک عطار باسابقه و یک بیمار میرویم، تا بدانیم گیاهان دارویی چه قدر و چرا محبوبند و نیز نظر یک پزشک را هم جویا میشویم.
برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنيد.
اما مطلب نوشته شده از گزارش تصویری بهتر بود!